ساعت دماسنج

نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 

قدم مي زنم در کوچه هاي کودکي

مي بينمش سوار بر چرخ ، شادمان...

رکاب مي زند به سختي ، ولي همچنان مشتاق است بگذرد از کوچه ها و خيابانها

خسته و زخمي مي شود ، بي آنکه حس کند

و تنها به پرواز مي انديشد با فرفره اش آنسان که بي محابا مي دود در مسير باد .

و مي نشيند بر کشتي کاغذي اش و مي رود ...

غرق مي شود اما باز به ساحل باز مي گردد و کشتي ديگري مي سازد.

کوچه به انتها مي رسد بايد برگردم به اکنون و بيابم فرفره ام را

تا شايد به پرواز درآيد بار ديگر بال شکسته ام

بايد رکاب زد سخت ، بر چرخ زندگي ...

و سوار شد بر کشتي تقدير تا .....

شايد روزي به ساحل آرامش رسيد.