سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شتابزدگی را واگذار و در حجّت بیندیش وخود را از پریشان گویی نگاه دار، تا از لغزش ایمن بمانی . [امام علی علیه السلام]
بیست و دومین روز شهادتت مبارک محمد عزیزم.. - نازنین غزل غزل داد
  • پست الکترونیک
  • شناسنامه
  •  RSS 
  • پارسی بلاگ
  • پارسی یار
  • در یاهو

  • قصه اغاز شد 
    و لیلی مرد.؟ 
    همیشه اغاز قصه مرگ لیلی بود. 
    کاش اینگونه نبود . 
    خدا گفت 
    هیچ کس جز تو قصه ات را تغیر نخواهد داد 
    لیلی قصه ات را عوض کن. 
    لیلی اما میترسید 
    لیلی به مردن عادت داشت 
    تاریخ به مردن لیلی خو کرده بود 
    خدا گفت لیلی عشق میورزد تا نمیرد 
    دنیا لیلی زنده میخواهد 
    لیلی اب نیست لیلی اشک نیست 
    لیلی معشوقی مرده در تاریخ نیست 
    لیلی زندگیست لیلی زندگی کن. 
    اگر لیلی بمیرد 
    دیگر چه کسی لیلی به دنیا بیاورد 
    چه کسی گیسوان دختران عاشق را ببافد
    چه کسی طعام نور را در سفره های خوشبختی بچیند 
    چه کسی غبار اندو را از تاقچه های زندگی بروبد 
    چه کسی پیراهن عشق را بدوزد 
    لیلی قصه ات را دوباره بنویس 
    و لیلی به قصه اش بر گشت 
    اینباراما نه بقصد مردن. 
    که به قصد زندگی کردن 
    آن وقت بیاد اورد که تاریخ 
    پر بود از لیلی های 
    گمنام.
    .....................................................
    اشتباه از ما بود


    که خواب سر چشمه را

    در خیال پیاله میدیدیم.


    دستهامان خالی

    دلهامان پر


    گفتگوهامان  مثلا یعنی ما
    حالا دیگر مهم نیست


     که تشنه با رویای اب میمیریم.

    از خانه که میایی


    یک دستمال سفید


    و تحمل طولانی بیاور
    احتمال گریسن ما


     بسیار است.

    ...............................................


    لب گشودی. به باغ گل سرخ

    و به زبان بلبل خواندی

    در پری خانهء  پرنقش هزار ائینه ات

    خویش تن را به هزاران سیما دیدم.

    با لب ائینه خندیدم.

    و به  باغ گل سرخ همرهه قافله رنگ و
     نگار
    فصل رنگین شکفتن را در چشمهء نورانی
    ات دیدم.
    مژده دادی باغ گل سرخ را زیر ان ساقیه
    تر.
    اشک را زمزمه کردی تا صبح

     به باغ گل سرخ در تمام شب سرد

    روشنایی را خواندی به اواز

    و سحر را به گل و سبزه بشارت دادی.

    .................................................


    سلام.

    معلم من.

    برادرم.


    تمام افق های باز را تو نشانم دادی.

    مهر و مهربانی را چه خوب میشناختی

    و پلکهایت نبض مهربانی بود.

    و دستهایت هوای صاف سخاوت

    و مهربانی را برای ما به ارث گذاشتی.

    یادت گرامی.. و جاودان


    و روحت شاد
    .


    تا دیداری دگر. درود و درود

    ........................................



    عزت اله قهرمانی ::: سه شنبه 84/2/13::: ساعت 3:7 صبح
    نظرات دیگران: نظر


    لیست کل یادداشت های این وبلاگ

    >> بازدیدهای وبلاگ <<
    بازدید امروز: 14
    بازدید دیروز: 3
    کل بازدید :126818
    >>لوگوی وبلاگ من<<
    بیست و دومین روز شهادتت مبارک محمد عزیزم.. - نازنین غزل غزل داد

    >>لینک دوستان<<

    >>لوگوی دوستان<<

    >>اشتراک در خبرنامه<<
     

    >>طراح قالب<<