(باز گشت همه بسوی خداست ) تو نیستی که ببینی چگونه در هوای تو پر میزنم.. کلمات نابینا شدن و به هر سو که میفرستمشان. گرد نام تو جمع میشوند... سپیده دمان کلمات سرگردان بر می خیزند. .و خواب الوده دهان مرا میجویند ؟ تا از تو سخن بگویم.. کجای جهان رفته ای..نشان قدمهایت.چون دان پرندگان همه سویی ریخته است. حکایت بارانی بی امان است..این ابر چشمانم؟ .سپیده دمان کلمات سرگردان بر میخیزند. .و خواب الوده دهان مرا میجویند؟ تا از تو سخن بگویم..ماه بلند من.. ماه بلند من.. دلم مجروع درد است. توی این روزهای شوریدگی و بی کسی چه سازم؟؟
دو سال پر درد و پر از دعا و التماس گذشت
و خداوند تقدیر خانمم را اینطوری رقم زد که
در بهترین روز خدا تولد رسول اکرم
ساعت 6 غروب بسوی خودش دعوتش کنه و از این همه درد و رنج
راحتش کنه و در منزل همیشگی اون بهشت زهرا قطعه 258 ریف22 شماره 10
به ارامش برسه. روحش شاد
فقط میتونم بگم
در 1344.9.10 نجیب امد و در 1387.12.24 نجیب هم رفت
تقدیم به همسری که گل وجودش سرشار شرافت بود
و نجیب زندگی کرد و نجیب رفت
ماه بلند من.
ماه بلند من.
دلم به بوی تو آغشته است
کلمات را هر کجا که میفرستم
گرد نام تو جمع میشوند
و پرگار وار روز و شبم در دایر خیال توست.
و پاره ای از رویاهایت به سینه ام سنجاق است
ماه بلند من..
دلم مجروع درد است
پاییز که برگ ها را زرد نمی کند
این دوری از بهار است که اینگونه برگ ها را زرد کرده
نازنین غزل غزل داد//
بازدید دیروز: 3
کل بازدید :126819