سفارش تبلیغ
صبا ویژن
چگونه از اهل دانش باشد کسی که در مسیرآخرت رو به دنیا دارد و چیزی را که به وی زیان می رساند، از آنچه به وی سود می بخشد بیشتر دوست دارد . [عیسی علیه السلام]
در دل شب .یاد تو مهتاب من است - نازنین غزل غزل داد
  • پست الکترونیک
  • شناسنامه
  •  RSS 
  • پارسی بلاگ
  • پارسی یار
  • در یاهو
  • .....محتاجم .و گدای دعای خیر شما..التماس دعا دارم..
    دوستان پیشانی بلند.دوستان درجه یک و نازنینم.دوستان یگانه.تو گلی
    این روزها دست التماس و نیازم بدرگاه آن بالانشین بلنده.چرا که چنگال بی مروتتو گلی
    سرطان از راه کبد  کمر و سینه و معده همسرم را  در هم پیچیده؟و دارد ارام ارام در برابرتو گلی
    دیدگان به اشک نشسته و جاری بچه های مظلومش  تو گلی
    میشکند.شکستنی که جان مایه روح منو و بچه هایم را نیز در هم پیچیده.تو گلی
    و به گفته پزشکان. همه راهای زمینی به رویمان بسته شدهتو گلی
    جز درگاه ان بالانشین که آن هم به دعای خیر شما در این روزهای سخت نیازمند است؟.تو گلی
    التماس دعا دارم. و دلم روشن و سپید که خداوند از دعای شماها هدیه ای خواهد فرستادتو گلی
    و آن شفای بیماری همسرم خواهد بود. من ان هدیه را اگر باشد بجان خریدارم. محبوبم.؟تو گلی
    محبوبم. تو گلیتو گلیتو گلیتو گلی
     محبوبم .تابستان شده و این افتاب دارد روزهایم را به اتش میکشد.؟تو گلی
    غروب ها چنان پیر و فراموش کارند که مادرم را بخاطر نمیارم.تو گلی
    به ساکنان مناطق دور دست تفکر میکنم. به همه انها که حالا رفته اند و دیگر نیستن تو گلی
    جرم من شاید؟برای انکه به خداوند عاشقم. و همه مخلوقاتش را دوست میدارم.؟تو گلی
    و چنان که پیش پیش گفتم چیزی را از میان چیزهای دیگر سواه نمیکنمتو گلی
    .محبوبم میدانم من را نشان کرده ای؟.. آه که من پدر بارانم؟؟تو گلیتو گلی
    محبوبم.میدانم که باز امتحانی در راه است ؟اول پدرم.- سخت ترین روزها برادرم.تو گلی
    و در این روزهای شوریدگی و بی کسی.همسرم.؟تو گلی
     من دیگر کوه درمند دماوند را عمو جان صدا میزنم.و کوه الوند با من برادر است.؟تو گلی
    محبوبم .من اسمان نیستم .؟ من ابر نیستم؟تو گلی
    ولی شما مرا هر روز به باریدن وادار می کنی.؟ببین امشب در این تابستان باران میزند؟تو گلی
    محبوبم ندای تو را فریاد میکنم ؟.محبوبم  من برای دیدن تو همه درها را زده ام.؟تو گلی
    سپیده بر می خیزم.و تا ظهر روشنم. خودم را از خاطراتم برهنه میکنم.تو گلی
    شما نیستید و باران از روبرو می ریزد.کاش من به جای باران میباریدم.
    شما جای شب راگرفته اید.و افتاب هم دارد فراری میشود پس دیگرچیزی ندارم که زندگی کنمتو گلی
    محبوم. اعتراف میکنم من سالهاست که شکست خورده شما هستم. ؟تو گلی
    ای فصل های زندگی . کی پاییز میشوید .؟تو گلی
    محبوبم .من دیگر این کفش ها را دوست ندارمتو گلیتو گلی
    این بار پا برهنه میایم؟شاید شما را ببینم . درد غریبی ست.بی کس بودن
    گاهی صدای گریه میاید که دیگر این کفش ها را دوست نمیدارم.پا برهنه میایم؟تو گلی
    محبوبم انانی از ما که تو را دوست دارن در تمامی سرزمین ها هستن .تو گلی
    ایا عاشقی جرم من است.؟یا دستم به گمراهی رفته و مرا تباه کرده؟تو گلی
    محبوبم .امشب کنار شمدانی های صورتی مینشینم.تو دلم قایقی هستتو گلی
    و دشت بیکران و ابی و ارام اقیانوس.برکه چشمانم این روزها چشمه جاری شدنتو گلی
    از نسیمی که فردا شب میاید خواهش کردم به جایی فردا امشب بوزد...تو گلی
    امشب نسیمی بوزد و همه خاطرات گذشت را به جنبش در اورد ؟تو گلی
    و تور عروسی ام را که دارد باد می برد  باز گرداند ؟
    محبوبم این شبها .گاهی بالا را نگاه میکنم و اسمان را نمیبینم.؟تو گلی
    بعد میایم اینجا مینشینم کنار شمدانی های صورتی
    تا جایی که اهسته اهسته اسمان بیدار میشود و ستاره ها بخوابتو گلی
    عصر ها که اینجا نشسته ام زیر انبوه این رویاها پلکهایم سنگین میشوند.و خوابم میبرد تو گلی
    در خوابهایم .چکه ای مهتاب و مشتی از گلهای یاس خوش بوست .
    اما میدانم خداوند مهربان است.خداوند رویا را افرید ؟تو گلی
    شکایتی ندارم .؟ اما امان از انبوه این رویاها ؟
    نفس مثل پاهات میره میره  و دیگه بر نمیگرده.؟

    در من طلوع ابی ان چشم روشن. یاد اور صبح خیال انگیز دریاست.تو گلی
    گل کرده باغی از ستاره در نگاهت.انک چراغانی که در چشم تو بر پاست.تو گلی
    بیهود می کوشی که راز عاشقی را از من بپوشانی.که در چشم تو پیداست.
    ما هر دو ان خاموش خاموشیم اما .چشمان ما را در خموشی گفتگوهاست.تو گلی
    دیروز را با غروری پوچ کشتیم.امروز همین سان. ولی اینده با ماست.
    دور از نوازشهای دست مهربانت .دستان من در انزوی خویش تنهاست.؟تو گلی
    بگذار دستت راز دستم را بداند؟بی هیچ پروایی که دست عشق با ماست
    دریایی شور انگیز چشمانت چه پیداست؟انجا که باید دل به دریا زد همینجاست


    دست هجران تو .سامان مرا بر هم ریخت.باز گرد ای که امید منو سامان منی .تو گلی
    این مپندار که نقش تو رود از نظرم.خاطرت جمع که در خواب پریشان منی؟
    در شب بی کسیم .یاد تو مهتاب من است.خود چراغی تو و. در شام غریبان منی؟تو گلی
    در دل شب  منم و یاد تو و گوهر اشک . همرهه اشک تو هم  .بر سر مژگان منی
    گر چه دوری زه برم همسفر جان منی . قطره اشکی و در . دیده گریان منی؟تو گلی
    باز خواهم گشت دوستان جان. با هدیه ای که از دعاهای شما سایه سار وجودمان گشته.تو گلی
    باز خواهم گشت.منه مجنون باز خواهم گشت........بدرودتو گلی
     حسین حیدری.صالح علا



    عزت اله قهرمانی ::: شنبه 86/4/9::: ساعت 1:6 صبح
    نظرات دیگران: نظر


    لیست کل یادداشت های این وبلاگ

    >> بازدیدهای وبلاگ <<
    بازدید امروز: 10
    بازدید دیروز: 3
    کل بازدید :126814
    >>لوگوی وبلاگ من<<
    در دل شب .یاد تو مهتاب من است - نازنین غزل غزل داد

    >>لینک دوستان<<

    >>لوگوی دوستان<<

    >>اشتراک در خبرنامه<<
     

    >>طراح قالب<<