سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بر دلت جامه پرهیزگاری بپوشان تا به دانش برسی [از سفارشهای خضر به موسی علیه السلام]
به زمزمه می گویم؟ - نازنین غزل غزل داد
  • پست الکترونیک
  • شناسنامه
  •  RSS 
  • پارسی بلاگ
  • پارسی یار
  • در یاهو

  • همسفران سبز و عزیز سلام.
    باز سلامی از طرف این حقیر بر طاق دلهای با محبت شما.  .. 
     خوشحالم مجدد در جمع شما همسفران سبز به ادامه این سفر زیبا رسیدم. 

    البته ؟هم خوشحالم هم ناراحت..خوشحال از این که..بعضی فاتح ادم هستن.
    ناراحت که کسانی خواهان تصرف ادم هستند... ..
    اری هستن کسانی که حاضرن خواسته یا ناخواسته
    بخاطر اینکه شما را در تصرف خود داشته باشند..
     تیرشان رابه طرف تو گرفته و امکان اینکه بتونند پیروز شوند ... 
      حاضرن با تحقیر یا مورد اهانت قرار دادن تو به تصرف آنها در بیائی .. 
     و البته؟هستند کسانی هم که آخرش یک روز نسبتآ ابری تصرف می شوند...
     و می رود پی کارش..خلاص و خلوص..
    اما در عوض کسانی هستن که آدمی را فتح می کنند کسی که وقتی می رود جایش ..
     هم خالیست هم پاره های از رویایش به سینهء آدمی سنجاق است..؛؟..
     با رویای او هرگز دما صفر نیست معتدل و بهاریست...

     زندگی کسی که آدمی را فتح کرده یکسره در ماه قرار دارد. و در خودمان ماه را صدا می زند.
     
    می بینی یاد او را می شماری. از یک تا سیزده آن وقت یاد او می شکوفد..
     کسی که فاتح توست دریقآ معمار روزهای بلند توست...
     و پرگار وار روز و شب در دایره خیال توست...

     و آیینه می گوید تا من هستم تو هستی نه یک واژه بیشتر.. ؟؟
     که عصاره را ه تو بسمت اشارهء اوست..
     تو نیامده بودی گلها نمی شکفتن. می گفتن ما در نمی آییم.ما نمی شکفیم. ..
    تو آمدی سبز و دل واز شدم و نقشیرگاه نگاهت فاتح قلبهای نصتوح ..؛..
    بعد می بینی از قله های دور برفی وزید بر شقیقه و زلفت. ..
    و هنوز می بینی باران تو از سقف آسمان او بر سرتو می ریزد..
     به زمزمه می گویم.فاتح قلهء رویا....
     فاتح قلهء رویا کی بع فتح ما می آیی..
     سبز و فاتح دلها باشید..همسفر شما..
    ...... ..
    کمترین همیشگی شما خوبان مهربان..؟.. ..
    .... ..
     پشت پلک تر من.. بین دست کوتاه خیال. باغ  سبز سر راه.
    سیب سرخی اویزان بود..  پشت پلک تره من.؟ دشت آبی و قشنگ  ریشه سبز گیاهان. شادی چلچله ها. ماهیانی که به کبوتران  می اندیشیدن.. همگی از  پس پلک ترم. پیدا بود.؟؟ پشت پلک تر من.
    خواب یک گلدان بود. پشت پلک تر من ؟ بین دست کوتاه خیال؟
    باغ سبز سر راه.؟؟  سیب سرخی اویزان بود..
    بدرود

    ...............................................................................................................

    ........ 86.4.4 ساعت4.10 صبح.........

    دوستان خوبم...عاجزانه التماس دعا دارم....

    .........................

    دوستان عزیز این روزاحال مادر بچه هام

    و تنها مونس خودم روی این خاک قصد خاک کرده

    دست مهربان و ابرومند شما پیش خداوند

    شاید ابروی نداشته منو پیش  ان بالانشین

    برگردونه و همچو گذشته این سالها

    که سایه سار سلامتی و تندرستی

    این خانواده چهار نفری ان مهربان دوست بوده

    دوباره از دعای پاک و سرشار شما

    به ما عطا کنه..التماس میکنم

    که از فاطمه زهرا (ع) بخواهید

    که سلامتی این هم نام خودش را از خداوند سبحان

    بخواد و شادی و شور را مجددا به خانواده ما برگردونه

    چیزی ندارم که نثارتان کنم.

    جز یک دل کویر در کویر درد و اشکی جاری



    عزت اله قهرمانی ::: پنج شنبه 86/3/17::: ساعت 2:9 عصر
    نظرات دیگران: نظر


    لیست کل یادداشت های این وبلاگ

    >> بازدیدهای وبلاگ <<
    بازدید امروز: 4
    بازدید دیروز: 3
    کل بازدید :126808
    >>لوگوی وبلاگ من<<
    به زمزمه می گویم؟ - نازنین غزل غزل داد

    >>لینک دوستان<<

    >>لوگوی دوستان<<

    >>اشتراک در خبرنامه<<
     

    >>طراح قالب<<