ميگن بازم شهيد داريم ميخوايم بازم گل بکاريم
بوي گلاب ميدن اونا نبض خدا دارن اونا
بوي خدا تو تنشون نبض خدا تو رگشون
مثل گلاي رازقي کلي شهيد عاشقي
امروز بازم هوا تره خدا ميخواد نور ببره
هفت آسمون و باروني تو هفتميش يه مهموني
سفيد پوش و پاک و تميز رو سرشون گلاي ريز
دور اونا حلقه نور مهمون داريم از راه دور
فرشته ها بدرقه شون خاک بهشت تربتشون
شقايقا دنبال هم از هم ميپرسن حال هم
هق هق و اشک حسرتي التماس شفاعتي
يه گوشه خيره به پلاک اونورتر مادري هلاک
ابر چشا پر از بارون يکي ديگه بازم جوون
وصيتاي آخري بوسه هاي برادري
اشکاي گرم مادري چرا منو نميبري؟
رو تابوتاي کناري نوشته ها يادگاري
پشت سر هق هق و دعا روبرو خنده خدا
راحت خوابيدن و ميرن اونهارو با نور ميبرن
ازدحامم بيشتر ميشه چشما همگي تر ميشه
تابوتا دس به دس ميشن مفقوديا با کس ميشن
کبوترا پر ميگيرن رو طاق خورشيد ميشينن
امروز بازم لاله ديديم رو تنشون دست کشيديم
دسته گلاي بي نشون عطر خدا تو تنشون